آلیانس

۵۱- این ارتفاعات چون تهرانه اسمش انقد باکلاسه. اسمشو گذاشتن بام. همین اگه تو شمال بود، الان اسمش دراز کلا بود!

۵۰- به دوره ای از زندگی رسیدم که تنها کسایی که بهم احترام میذارن درهای اتوماتیک هستن

۴۹- گاهی می خوام یه قابلمه برنج بریزم جلوی لونه مورچه ها اینقدر برای یه لقمه نون جون نکنن

۴۸- فاصله بین پشت تخت و دیوار واسه همه چیزای گمشده جا داره

۴۷- سه ماهه نرفتم سلمونی از ترس اینکه اگه برم ازم عیدی می گیره!

۴۶- مرد عاشق بشه دنیا رو با خبر می کنه، زن عاشق بشه فقط به نزدیکاش میگه، مرد جدا بشه نزدیک تریناش می فهمن، زن جدا بشه همه دنیا

۴۵- بیاین اعتراف کنیم که حالمون از صدای ضبط شده خودمون بهم می خوره. بیاین!

۴۴- آدما هم مث عکسا با بزرگ تر کردنشون دچار افت کیفیت میشن

۴۳- بابا گفت برو تو سایت این یارانه ها ببین قضیه چیه می ترسم برم توش یهو خفتم کنه بگه حالا که اومدی بیا انصراف بده!

۴۲- امسال نمایشگاه کتاب نرفتم. خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم!

۴۱- تو امتحانا دنبال این نیستن که ببینن چقدر حالیته، هی می خوان ببینن چی بلد نیستی!

۴۰- می خوای فیلم ببینی هرچی داری آشغال به نظر میاد! می خوای هارد رو خالی کنی همش خوب می شه

۳۹- به عشق در نگاه اول اعتقاد داری یا یه بار دیگه از جلوت رد شم؟!

۳۸- تو بچگی مون از تکلیف عذاب می کشیدیم الان داریم از بلاتکلیفی عذاب می کشیم

۳۷- ما هم دختر همسادمون سنتور میزد، کلی عاشقش شدیم بعد فهمیدیم داداشش بوده!

۳۶- اگه دیوید بکام اسم پسرش را می ذاشت ایام، صداش می کردند ایام بکام، حال می کرد!

۳۵- به دو دلیل زندگی می کنم: ۱- به دنیا اومدم ۲- هنوز نمردم

۳۴- بعضی وقتا وقتی یکی میگه «ببخشید اشتباه کردم» بهتره قبول کنید چون «خوب کردم اشتباه کردم» آپشن بعدیه که بهتون ارایه می ده

۳۳- پدر چیست: مردی است که نیمه شب ها از خواب برخواسته و کولر را خاموش می کند

۳۲- بابام هنوز معتقده که چون من همیشه پای اینترنتم پول تلفن زیاد میاد!

۳۱- ترسناک ترین سوال: آخرین نفر کی دستشویی رفته؟

۳۰- از خودآزاری های دوران بچگی میشه به زبون زدن به دو سر باتری کتابی اشاره کرد

۲۹- بابا آب داد… بابا نان داد… بابا سواری داد… بابا جوانیشو داد…

۲۸- مردی که فردای روز پدر جوراب پاره پاش باشه، تنهاترین مرد دنیاست

۲۷- واقعا چه حوصله ای داره این پشه تا طبقه شش میاد واسه دو قطره خون، یکی نیست بگه اسکل عین همین خون تو همکف هم هست!

نیمه می شنویم؛ یک چهارم می فهمیم، هیچی فکر نمی کنیم! و دو برابر واکنش نشون می دیم.

۲۶- بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه هامون می کنیم:

۲۵- شماره بعضی ها رو باید تو گوشیت نگه داری؛ نه واسه اینکه بهشون زنگی بزین، بلکه واسه اینکه اگه اونا زنگ زدن جواب ندی!

24- کاشکی تو زندگی واقعی ایم angry birds بودم و آدم با هرکی حال نمی کرد چندتا از اینا ول می داد تو سر و صورتش

۲۳- جمله ای که هر انسان به طور غریزی هربار هنگام دیدن عکاسی قدیمی به کار می بره: «چه قد لاغر بودم اینجا»

۲۲- اینقدر می گفت دورت بگردم و دورم گشت که وقتی به خودم اومدم دیدم دورم زده رفته

۲۱- یه بار با بابام دعوام شد ولی چون امکانات نداشتم نتونستم خواننده بشم بی خیال شدم باهاش آشتی کردم

۲۰- وقتی با یک انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخره اش می کنی اگه خوب به دستت دقت کنی سه تا انگشتت به سمت خودته

۱۹- با بابام حرفم شده میگه: واسه خاطر ۴۰ تومان یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!

من: چپ کدوم طرفه؟

جلوییم: چپ!

پیس پیس (خطاب به جلوییم) گردی عدد ۹ سمت چپشه یا راستش؟

۱۸- اولین بار که تو عمرم تقلب کردم:

۱۷- کافیه بنا بزاری یکی رو نبینی و باهاش رو به رو نشی، تو یه کوچه خلوت تو کلکته هندوستان داری بستنی می خوری، از رو به روت درمیاد.

۱۶- شانس فقط یک بار در خونه آدم رو میزنه، بدشانسی که دستش رو از روی زنگ برنمی داره، بدبختی هم که کلا کلید داره!

۱۵- طرف می گفت دوست دارم بچه ام پسر باشه که نسل بابام باقی بمونه! انگار باباش ببر مازندرانه…

۱۴- حشره کش خالی کردم تو اتاقم، من سر درد گرفتم دارم می میرم. پشه همه رو آینه اتاقم وایساده داره شاخکاشو مرتب می کنه

۱۳- این کتابای ریاضی آسون ترین مثال هارو خودش حل می کرد بعد سخت ترین مساله هارو می ذاشت ما حل کنیم، ایکبیری!

۱۲- الان یه پرتقال خوردم مزه نارنگی می داد. یادش بخیر قدیما حداقل میوه ها فتوشاپی نبودن!

۱۱- یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر، میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم!

۱۰- لنی با جوانی که انگلیسی نمی دانست رفیق شده بود. به همین دلیل رابطه شان با هم بسیار خوب بود اما سه ماه نگذشته بود که جوان شروع کرد مثل بلبل به انگلیسی حرف زدن و فاتحه رابطه شان خوانده شد. فورا دیوار زبان میان شان بالا رفته بود. دیوار زبان وقتی کشیده می شود که دو نفر به یک زبان حرف می زنند. آن وقت دیگر مطلقا نمی توانند حرف هم را بفهمند.(خداحافظ گاری کوپر: رومن گاری)

۹- گاهی یک شب از زندگی، هزار و یک شب عربی است.

۸- دنیا پر از آدم های مصمم است. عده ای تصمیم می گیرند کار کنند… عده ای هم تصمیم می گیرند بگذارند آنها کار کنند.

۷- قدیما یکی چشم می خورد واسش تخم مرغ می شکستن، الان یکی تخم مرغ می خوره چشمش می زنن!

۶- هموطن گرامی یارانه شما به زودی قطع خواهد شد، شما در قصابی دیده شدید. (گشت نامحسوس ستاد هدفمندی یارانه ها)

۵- از دوره نقاهت خیلی راضی ام به عشق همین مریض میشم اصلا!

رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگ تان به اینجا آمده و می خواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.

کارمند: بله!

۴- رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

۳- تنها کسی که اگر با دسته گل برود خانه سرزنش می شود دختر گل فروش است

۲- همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن. برای جبران کارهایی که خودشون نتونستن بکنن

این چوب بستنی ها هست که دکترها می کنن تو حلق مریض، کیم هاش رو کی خورده!؟

1- همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده